راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

سلام خوش آمدید

برگ هایی از دفتر خاطرات قدیمی؛ شعر ها

جمعه, ۸ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۰۲ ق.ظ

 
زیاد اهل شعر گفتن نیستم. اما از قدیم، گاهی اوقات طبع شعرم میومد و چیزایی مینوشتم. این شعرها، بخشی از برگ های دفتر  خاطرات قدیمی منه. میذارمشون توی این وبلاگ، تا همه ی دست نوشته هام چه شعر و چه متن ادبی، تو وبلاگم جمع باشه.
 

1.
چه عهد ها شکسته ام
 
چه رشته ها گسسته ام
 
چه پلک ها که بسته ام
 
و حال من چه خسته ام
 
 
چرا به خواب رفته ام
 
در آب و تاب رفته ام
 
دلم به خود نهفته گفت
 
چقدر آب رفته ام...
 
 
نه ناامید و بی کسم
 
ولی چرا نمی رسم؟
 
به روزهای خوش قسم
 
پی دوا روم نه سم
 
 
نه زندگی هوس شود
 
نه میوه ی نرس شود
 
نه در امید بس شود
 
رهایی از قفس شود...
 

 شنبه شب، 88/11/3


〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜

رهایم کن ازین ظلمت

ازین تنهایی و خلوت

بیا بشکن سکوتم را

مرا یک بار کن دعوت


〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜


گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

گاهی خیال بی هوس و منگ میشود

گاهی میان پنجره و چشم منتظر

دیوار ها به محکمی سنگ میشود...


〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜


و این هم شعری بود که به مناسبت آغاز کار وبلاگم گفته بودم :

چیست این راز نهان بین من و کل جهان

هدفش چیست خدا از گذر عمر و زمان

گر قرار است که ما باز به معشوق رسیم

چه نیاز است به این حرص وطمع بر سر جان؟



شهریور یا مهر سال 90
  • فاطمه مصلحت جو

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات