غزلی نذر بانو فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)
حرف پیغمبر شود انکار چیز دیگریست
انتظار از مردم دین دار چیز دیگریست
گفت اجر این رسالت دوستی با اهل بیت
گفت... اما آنچه شد رفتار چیز دیگریست
ای حسن جان پدر...حرفی بزن... خوردی زمین؟
اتفاق کوچه نه انگار چیز دیگریست...
هر کسی بیمار شد مادر پرستارش شود
اینکه این مادر شود بیمار چیز دیگریست
فاطمه غمخوار حیدر بود و غم معنی نداشت
غرق گشتن در غم غمخوار چیز دیگریست
با هجوم مردم نامرد غوغا شد ولی
گوشه ای بین در و دیوار چیز دیگریست
می برد شمشیر و زخمی میکند خنجر ، ولی
در میان این همه مسمار چیز دیگریست...
هرکسی میل فرار از مرگ دارد... اینکه او
خواهدش ، "عجّل وفاتی" وار ، چیز دیگریست
میدوند آن طفلکان ، بازی نباشد ظاهرا
یا علی برخیز زود ، این بار چیز دیگریست...
مهشید مصلحت جو. 93.8.2
+ یا فاطمه... میدانم که حال دلم را خوب میدانید...
به نیم نگاهی قانعم... دریغ نکنیدش از من...
..
ایام عزای فاطمی بر ساحت امام زمان (عج) تسلیت
چند روزی نگشته از رحلت ختم نبی
داغ تازه بر دل مولا چیز دیگری است
آه مردم از آه فاطمه گشته جدا
با علی بودن تنها چیز دیگری است
اولین بانوی عالم ترک دنیا می کند
این غروب بی صدا چیز دیگری است
دختر ختم رسل 18 سال عمرش نبود
... :((
آخر ای مردم این رسمش نبود
این مصیبت ای خدا چیز دیگر است