شعری تقدیم به بهترینم
چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۶ ق.ظ
تقدیم به بهترین مرد زندگی ام...
ای کوه...!
نه!
ای کوه چون خار و خسی در پیش پایت!
ای شمس تابان همچو انگشتر برایت!
ما غرق ِ اِنعام خدا بودیم و هستیم
تا بهترین نعمت به ما بوده عطایت
چون دست در دست تو دادیم استواریم
ای تکیه گاه محکم ما و عصایت
دریای صبری، در کنار تو عجب نیست
ایوب اگر نالیده باشد از شکایت...!
با خنده ات یک لشکر غم را حریفی...
لشکر نه، دنیا! خنده نه، حتی صدایت!
از بوقِ صوتِ دیگران باشد پناهم
حس لطیف و دلنشین سرفه هایت
یک سیب سرخ سم زده تلخ است اما
شیرین شود با لحن سینِ دلربایت
هر مشک و عنبر پیش تو بدبوترین است
وقتی نسیمی میبرد عطر و هوایت
امر تو و امر خدا از هم جدا نیست
وقتی رضایش را گره زد در رضایت
از خون تو حب علی در سینه داریم
ما را ولای تو رسانده تا ولایت
ای جان من، ای هرچه دارم از تو دارم
این جان من، این هرچه دارم من فدایت...
پ.ن:
ای آنکه داری دختری شیرین چو بنده
ای کاش من هم لحظه ای بودم به جایت!
پ.ن2:
ما چاق و لاغر، اتحاد یک تضادیم
تو خوش خور و من دختر کم اشتهایت!
ما عاشق جنگ علیه صهیونیستیم
لطفا نخور از شیشه ی کوکا کلایت!
مهشید مصلحت جو94.7.8
1-هرکسی پدرشون فوت کرده خدا بیامرزه غرق رحمت باشن و هرکسی پدرش در قید حیاته سلامت باشن خدا سایه شونو حفظ کنه بالا سرتون...
2-من هنوز به این تاریخ که هست شعرم رو براش نخوندم و منتظر یک فرصت مناسبم!
البته باید پدرم رو بشناسین تا متوجه منظور هر بیت بشین...
- ۹۴/۰۷/۰۸
عالی بود
موفق باشی:-*