عصر جمعه، من و تنهایی و غم
یاد آن نـــور ِ دل ِ فاطمه ام اندازد...
┘◀و این هم، شعری کوتاه، حاصل این ترکیب؛ حال و روز این روزهای من و یک عصر جمعه ی دلگیر:
ز جا برخیزیم
مهدی فاطمه تَنهـــآست، ز جا برخیزیم
باعثش پستی مَن هآست، زجا برخیزیم
بَدی ما دل او خَست و خیالش آزرد
موسم خوب شدَنهـــآست، ز جا برخیزیم
خون جگر شد و نشد سیصد و اندی تکمیل
چشم امید به مَن هآست، زجا برخیزیم...
+توانایی زیادی در زمینه ی شعر گفتن ندارم و منتظر نظرات سازنده ی شما برای بهتر شدن این شعر هستم...
- ۳ نظر
- ۲۹ آذر ۹۲ ، ۰۱:۱۵