زیاد اهل شعر گفتن نیستم. اما از قدیم، گاهی اوقات طبع شعرم میومد و چیزایی مینوشتم. این شعرها، بخشی از برگ های دفتر خاطرات قدیمی منه. میذارمشون توی این وبلاگ، تا همه ی دست نوشته هام چه شعر و چه متن ادبی، تو وبلاگم جمع باشه.
1.
چه عهد ها شکسته ام
چه رشته ها گسسته ام
چه پلک ها که بسته ام
و حال من چه خسته ام
چرا به خواب رفته ام
در آب و تاب رفته ام
دلم به خود نهفته گفت
چقدر آب رفته ام...
نه ناامید و بی کسم
ولی چرا نمی رسم؟
به روزهای خوش قسم
پی دوا روم نه سم
نه زندگی هوس شود
نه میوه ی نرس شود
نه در امید بس شود
رهایی از قفس شود...
شنبه شب، 88/11/3
〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜
رهایم کن ازین ظلمت
ازین تنهایی و خلوت
بیا بشکن سکوتم را
مرا یک بار کن دعوت
〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی خیال بی هوس و منگ میشود
گاهی میان پنجره و چشم منتظر
دیوار ها به محکمی سنگ میشود...
〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜
و این هم شعری بود که به مناسبت آغاز کار وبلاگم گفته بودم :
چیست این راز نهان بین من و کل جهان
هدفش چیست خدا از گذر عمر و زمان
گر قرار است که ما باز به معشوق رسیم
چه نیاز است به این حرص وطمع بر سر جان؟
شهریور یا مهر سال 90
〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜
رهایم کن ازین ظلمت
ازین تنهایی و خلوت
بیا بشکن سکوتم را
مرا یک بار کن دعوت
〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی خیال بی هوس و منگ میشود
گاهی میان پنجره و چشم منتظر
دیوار ها به محکمی سنگ میشود...
〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜
و این هم شعری بود که به مناسبت آغاز کار وبلاگم گفته بودم :
چیست این راز نهان بین من و کل جهان
هدفش چیست خدا از گذر عمر و زمان
گر قرار است که ما باز به معشوق رسیم
چه نیاز است به این حرص وطمع بر سر جان؟
شهریور یا مهر سال 90
- ۰ نظر
- ۰۸ دی ۹۱ ، ۰۷:۰۲