راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

سلام خوش آمدید

۱۱ مطلب با موضوع «شعرها :: اولین شعرها- چیزی درحد اتل متل!» ثبت شده است

 
زیاد اهل شعر گفتن نیستم. اما از قدیم، گاهی اوقات طبع شعرم میومد و چیزایی مینوشتم. این شعرها، بخشی از برگ های دفتر  خاطرات قدیمی منه. میذارمشون توی این وبلاگ، تا همه ی دست نوشته هام چه شعر و چه متن ادبی، تو وبلاگم جمع باشه.
 

1.
چه عهد ها شکسته ام
 
چه رشته ها گسسته ام
 
چه پلک ها که بسته ام
 
و حال من چه خسته ام
 
 
چرا به خواب رفته ام
 
در آب و تاب رفته ام
 
دلم به خود نهفته گفت
 
چقدر آب رفته ام...
 
 
نه ناامید و بی کسم
 
ولی چرا نمی رسم؟
 
به روزهای خوش قسم
 
پی دوا روم نه سم
 
 
نه زندگی هوس شود
 
نه میوه ی نرس شود
 
نه در امید بس شود
 
رهایی از قفس شود...
 

 شنبه شب، 88/11/3


〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜

رهایم کن ازین ظلمت

ازین تنهایی و خلوت

بیا بشکن سکوتم را

مرا یک بار کن دعوت


〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜


گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

گاهی خیال بی هوس و منگ میشود

گاهی میان پنجره و چشم منتظر

دیوار ها به محکمی سنگ میشود...


〜✦〜✦〜✦〜✦〜✦〜


و این هم شعری بود که به مناسبت آغاز کار وبلاگم گفته بودم :

چیست این راز نهان بین من و کل جهان

هدفش چیست خدا از گذر عمر و زمان

گر قرار است که ما باز به معشوق رسیم

چه نیاز است به این حرص وطمع بر سر جان؟



شهریور یا مهر سال 90
  • فاطمه مصلحت جو
آخرین نظرات