راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

سلام خوش آمدید

سکوت کرده زبانم، و این تمامِ من است...

دوشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۹ ب.ظ

بعد از مدت نسبتا زیادی سکوت، شعری در وصف حال زبانِ زبان بسته ی من:

گویی زبان مجرم من را بریده اند
از من برای اینکه به جز شر ندیده اند

شاید که حرف بی عملم خسته کرده شان
تنها تکان خورنده ی من نیز، چیده اند!

یا بس که گفته اند: زبان در دهان بگیر
دورش به زور، پیله ی دندان تنیده اند

یا بس که از من و هنرم گفت، آمده ند
از طعم زغنبوتِ! وجودم چشیده اند...

چون هم دروغ گفته و هم سم! خورانده شان
جور مضاعفی به حسابش رسیده اند!!

شاید که سکته کرده و حتی که شایعه ست
گفته ند بوق ممتدی از آن شنیده اند

یا این فقط تمارض او تا رهایی است
چون دیده از فقس همه مرغان پریده اند

من کار خود کنم که مرا با زبان چه کار؟
تا دست و پا و سر همه بر این عقیده اند...




مهشید مصلحت جو 94.5.14

  • فاطمه مصلحت جو

نظرات (۱)

سلام علیکم
متوجه مضمون این بیت نشدم ...
وقتی که حال معده شان گشته رو به راه
جور مضاعفی به حسابش رسیده اند!!
..................................................................
با این نگاه زبان به کام گرفته ام
حاشا ازان گوشها که خفته اند
جز نقد ازین زبان جاری نشد
اما آنها سکوت خواسته اند
زبان بسته مرا سکوت مرگست
آنها مرگ مرا در خواب دیده اند
تا زنده ام زبان از دلم جاریست
...
پاسخ:
سلام علیکم

این شعر تازه از تنور در اومده و نیاز به اصلاح و ویرایش داره حالا !

منظور این بوده که بعد از چشیدن طعم من معده شان ریخت به هم:/

ویرایش میشود ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات