راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

راز نهان...

قالَ اِنّی اَعلَمُ مَا لَا تَعلَمُونَ ۳۰/بقره

سلام خوش آمدید

موسی وار...

سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۵۸ ب.ظ

پیشکشی تقدیم به حصرت سقا...


طاقتش طاق است او... دیگر چه وقت گفت و گوست

طفل تشنه پشت سر رودی خروشان رو به رو ست


مشک خالی کاسه ی صبر کسی لبریز کرد

ناله ها خوابید... فهمیدند در میدان عمو ست


تاخت بر دشمن... چه موسی وار لشکر را شکافت
دل به دریا میزند دریادلی در جست و جوست


نخل ها لرزان و دشت از هیبتش آتش فشان

آب از شوق وصال یار در حال وضوست


موج روی موج بر دستان او آویختند

او که باشد آب سربالا و دنیا زیروروست


"آبرویم را نریز از آب روی من بنوش"
رود غرق التماس و تشنه ی لب های اوست


بعد از او خشکید آبش... چیست جریان فرات؟
اشک رود از دست سقا یا عرق از شرم دوست...؟



اردیبهشت ماه 1395





پی نوشت:

۱.شعر نسبتا قدیمی بود اما مینویسم چون دلتنگیم هم قدیمیه..


۲. حالتان کربلایی و حال کربلایی تان مستدام... التماس دعا




  • فاطمه مصلحت جو

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین نظرات